|
ستایش مهربون ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون |
||||||||||||||||
|
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : مامان منصوره
سلام دوست های مهربون و خواننده های گرامی میخوام یه تشکر ویژه خب حالا از این حرفها گذشته .... میخوام از ستایشم براتون بگم جدیداً یاد گرفته فامیلشو ،رنگ چشماشو ، سنشو میگه هر چیزی که بهش میدیم یه تکون خوشگل به سرش میده و با زبون خودش میگه ممون ظهر وقتی از سر کار میرم دنبالش که بیائیم خونه از همه خداحافظی و باهاشون دست میده و براشون بوس میفرسته دختر من خیلی مهربونه برای همین از کوچیکی تا حالا اسمشو گذاشتیم ستایش مهربون واقعاً این اسم لایقشه هر چیزی که از من و باباش میخواد ما بهش میدیم دولا میشه پاهای من و باباشه میبوسه قربون این همه مهربونیت دختر قچچچچچنگم اینم عکسهای این چند روز : ستایش با حوله حمام
جمعه صبح با بابا حمید رفتیم بازار که مواد برای ترشی بخریم که ترشی درست کنیم ( تا یادم نرفته بگم که بابا حمید ترشی های خوشمزه ای درست میکنه که میخوای انگشت تاتم باهاشون بخوری ) جفت مغازه کلم فروشی یه پلاسکو بود دیدیم ستایش رفت یه اسبی رو برداشت و اومد بیرون نشت روی آقا اسبه و اصرار که باید حتما اینو بخریم ما هم اونو خریدیم و بعد به پارک رفتیم و ستایش کلی باهاش بازی کرد اینم چند تا عکس از اونروز اینم عکس همون آقا اسبس که گفتم
دختر قشنگم تازگیا یاد گرفته اخم میکنه اینجوری
نظرات شما عزیزان:
خيلي نازي عزيزم ماشالا به تو با اين موهاي خوشگلت
.gif){kind=small} منم دوست دارم موهاي آوينا مثل موهاي ستايش جونم بشه
اي جونم اخم نكن بهت نمياد
چه اسب خوشگلي به كيانا ميدي؟ خوشگل بودي رفتي حموم خوشگل تر شدي عزيزم خوردني شدي بوس بوس راستي از بابت گلايه اي كه كرديد بگم من خودم چندبار براي نظر دادن اومدم ولي كد امنيتي نمياد و نميتونم ارسال كنم يه پيشنهاد چرا وبلاگتون رو ني ني وبلاگي نميكنيد خيلي امكانات خوبي داره مامان نیایش
 ساعت15:04---16 بهمن 1391
نمیدونم تیک خصوصی رو گذاشتم یا نه شما خصوصی فرض کن ممنون
مامان نیایش
ساعت15:02---16 بهمن 1391
وای چه قدر ملوسه این دخملی ما شاا لله همیشه سالم باشه ایشالا
خصوصی هم دارید مامان ساغر
ساعت12:47---16 بهمن 1391
وااااااااااااییییی خدای من خیلی خوردنیه. از دیدنش سیر نمیشم. دلم میخواد بچلونمش.
مامان ستایش چرا من نمیتونم لینک وبلاگت رو بذارم تو وبلاگ ساغر؟؟ ادرس وبلاگت رو قبول نمیکنه. اخه داشته باشم هروز میام سر میزنم اینطوری که ندارم از یادم میره خوب. د وست وهمکار مامان وبابا
ساعت11:49---16 بهمن 1391
ماشا,ا... به این دخمل مخملی که چه لبخند قشنگی داره شتابش جون با حوله حموم خوردنی تر شدی.
مانی محیا
ساعت11:32---16 بهمن 1391
خصوصی داری عزیزم
وای چه دختر مهربونی
.gif){kind=small}
وای چه دخترمهربونی
.gif){kind=small} چه عکسای نازی خوب اسب خوشگلی هم انتخاب کرده که دخترمون .gif){kind=small}
سلام
واقعا شبیه اند چطوری ما رو پیدا کردید؟؟ فقط دختر شما بورتره و چشماش روشنتره تا آخر این ماه مشکل اینترنت دارم و نمیتونم زیاد بیام تو اینترنت چون دارم سرویس دهنده اینترنتم رو عوض میکنم دوباره میام و لینکتون میکنم ممنونیم
سلام
واقعا شبیه اند چطوری ما رو پیدا کردید؟؟ فقط دختر شما بورتره و چشماش روشنتره تا آخر این ماه مشکل اینترنت دارم و نمیتونم زیاد بیام تو اینترنت چون دارم سرویس دهنده اینترنتم رو عوض میکنم دوباره میام و لینکتون میکنم ممنونیم مامان مهدیار
ساعت17:13---14 بهمن 1391
منصوره جون چرا من نمیتونم لینکت کنم؟
عکسات خیلی قشنگ بود چه موهای نازی داری گلم
مامان مهدیار
ساعت15:00---14 بهمن 1391
عزیزم با افتخار لینک شدی
به جمع دوستان ما خوش اومدی
سلام ستایش جونم
خوبی عزیز دل خاله جقدر نازی تو خاله جون آفرین که انقدر مهلبونی .gif){kind=small} مامانی بابت تاخیرم معذرت میخوام اگه آدرس وب سایتتو میزاشتی زودتر میومدم منصوره جون چرا آدرس وب سایتو نذاشتی خانمی .gif){kind=small} از اینکه به وبلاگ ما اومدید خیلی خیلی ممنون از آشنایی با شما خیلی خوشحالم امیدوارم دوستای خوبی باشیم منصوره جون برای ژله اول باید پرتقال رو از وسط قاچ کنی و توش رو با آب پرتقال گیری خالی کنی بعد لایه لایه ژله ها رو بریزی توش تا ببنده وقتی بست دوباره نصفه پرتقال ها رو از وسط نصف میکنی و باز هم این نصفه ها رو از وسط نصف میکنی یعنی هر پرتقال باید 14 تیکه بشه برای ژله سفید هم از ژله آلوورا استفاده کردم فقط به جای لیوان آب سرد از یه لیوان شیر استفاده کردم که رنگش سفید بشه و ترکیب رنگها بهتر دیده بشه
درباره وبلاگ  وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم 7 دی 1389 ساعت 5 عصر در بیمارستان آریا اهواز خدای مهربون یه دختر ناز و دوست داشتنی به ما هدیه داد ما اسم این فرشته نازنینو ستایش گذاشتیم ستایش یعنی شکر و سپاس این وبلاگ درست شده تا خاطرات ستایشو تو خودش نگه داره تا وقتی که بزرگ شد عشقی که مامانی و بابایی بهش دارن رو لابه لای خاطراتش پیدا کنه. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
| ||||||||||||||||
داشته باشم از دوستانی که همیشه میانو به ما سر میزنند و با نظراتشون ما رو شرمنده این همه مهربونیاشون میکنند
از کسانی که من همیشه میرم پیششون اما دریغ از یکبار اومدن به وب من
تبادل لینک هوشمند 
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان 
